اردیبهشت سال ۱۳۷۹ به دنبال مرگ مشکوک دختر جوانی به نام مریم در ارتفاعات فیروزکوه، پلیس تحقیقات خود را آغاز کرد. شواهد اولیه حاکی از آن بود که مریم از بالای کوه به دامنه پرت شده و جان باخته است.
پس از انتقال جسد به پزشکی قانونی مأموران برای روشن شدن موضوع به تحقیقات میدانی پرداختند و به سراغ شاهدان حادثه رفتند. آنها به پلیس گفتند: ما در حال پیادهروی و کوهپیمایی بودیم که به یکباره متوجه شدیم دختر جوانی از بالای ارتفاعات به پایین سقوط کرد و پیش از رسیدن نیروهای امدادی فوت کرد.
کارشناسان پزشکی قانونی پس از معاینه جسد در گزارشی اعلام کردند علت مرگ دختر جوان سقوط از بلندی و در پی آن آسیب به سر بوده است. بعد از تحقیقات و گزارش پلیس، جسد به خانواده وی تحویل داده شد و پرونده به عنوان مرگ بر اثر حادثه بسته شد.
در حالی که ۲۰ سال از این ماجرا گذشته بود، پدر مریم در خرداد سال ۱۳۹۹ با مراجعه به پلیس آگاهی مدعی شد مرگ دخترش حادثه نبوده و خواستگارش او را به قتل رسانده است.
وی در توضیح ماجرا گفت: ۲۰ سال قبل پسر جوانی به نام شهرام با ادعای اینکه به دخترم علاقهمند است به خواستگاری آمد، اما ما به خاطر شرایط اقتصادیش به او جواب رد دادیم و چند هفته بعد هم دخترم در کوه کشته شد.
وی افزود: مریم بیماری صرع داشت و ما فکر میکردیم حادثه سقوط از کوه ناشی از بیماریاش بوده و دخترم کنترلش را از دست داده و سقوط کرده، اما چند روز پیش ۲ نفر از دوستان شهرام را دیدم و آنها به من گفتند که شهرام به آنها گفته بود، چون مریم و خانوادهاش به او جواب رد داده بودند، مریم را در کوه مورد آزار قرار داده و بعد هم او را به پایین انداخته است. ما اطمینان داریم که مرگ دخترم حادثه نبوده و شهرام قاتل دخترمان است.
بدین ترتیب پرونده بار دیگر تشکیل شد و دی سال ۱۴۰۰ مرد جوان ردیابی و بازداشت شد. اما او ادعا کرد اصلا در زمان حادثه در کوه حضور نداشته و ادعای شاکی کذب است. او گفت که من قصد داشتم با مریم ازدواج کنم، اما وقتی پدرش مخالفت کرد رابطهمان کمرنگ شد و بعد هم من با دختر دیگری ازدواج کردم.
پس از رد اتهام قتل از سوی مرد جوان، پدر مریم با معرفی ۲ نفری که مدعی بودند شهرام نزد آنها به قتل اعتراف کرده، خواستار رسیدگی به پرونده شد. با تکمیل تحقیقات، پرونده مرگ مرموز با صدور کیفرخواست به شعبه ۱۱ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در دادگاه چه گذشت
در ابتدای جلسه شاکی بار دیگر اظهاراتش را تکرار و برای شهرام درخواست قصاص کرد.
سپس متهم به جایگاه رفت و گفت: من اتهامم را قبول ندارم. من فقط به خاطر خودنمایی پیش دوستانم چنین حرفهایی زدم و حالا هم قسم میخورم در مرگ مریم نقشی نداشتم.
پس از آن ۲ شاهد یک به یک به جایگاه رفتند.
اولین شاهد به قضات گفت: شهرام بعد از آن اتفاق به ما گفت که مریم را آزار داده و بعد هم او را به پایین کوه هل داده است، اما شک ندارم او به خاطر خودنمایی چنین اظهاراتی را مطرح کرده بود.
دومین شاهد نیز عنوان کرد: من حرفی در این باره از او نشنیدهام.
بعد از این اظهارات، پدر مریم گفت: من قسم متهم را قبول ندارم. اما خودم هم نمیتوانم برای گناهکار بودن او قسم بخورم، چون واقعیت را با چشمانم ندیدهام.
در پایان جلسه قضات پرونده را از موارد لوث تشخیص دادند و حکم به برگزاری مراسم قسامه دادند.
برگزاری مراسم قسامه
از آنجا که اولیای دم نتوانستند ۵۰ نفر از بستگان نسبی خود را برای ادای سوگند به دادگاه معرفی کنند، شهرام خودش ۵۰ بار بر بیگناهیاش قسم خورد و گفت: باور کنید من برای خودنمایی چنین حرفی را پیش دوستانم زدم.
پس از برگزاری مراسم قسامه، قضات شهرام را از اتهام قتل عمد تبرئه کردند و حکم در دیوان عالی کشور مهر تأیید خورد و قطعی شد.